شروعی دوباره
بی تو طوفان زده دشت جنونم
|
دلم گرفته خدا خیلی دوست دارم داد بزنم از اعماق وجودم ولی هیچکس نپرسه چرا نپرسه چی شده دلم گرفتهههههههههههههه ای داد از این زمونه نظرات شما عزیزان: گاهی گمان نمیکنی و میشود گاهی نمیشود که نمیشود گاهی هزار دوره بی اجابت است گاهی نگفته قرعه بنام تو میشود گاهی گدای گدایی و بخت نیست گاهی تمام شهر گدای تو میشود ...
خسته ام از این کویر
خسته ام از این کویر، این کویر کور و پیر این هبوط بی دلیل، این سقوط ناگزیر آسمان بی هدف، بادهای بی طرف ابرهای سر به راه، بیدهای سر به زیر ای نظاره ی شگفت، ای نگاه ناگهان! ای هماره در نظر، ای هنوز بی نظیر! آیه آیه ات صریح، سوره سوره ات فصیح مثل خطی از هبوط مثل سطری از کویر مثل شعر ناگهان، مثل گریه بی امان مثل لحظه های وحی، اجتناب ناپذیر ای مسافر غریب، در دیار خویشتن با تو آشنا شدم، با تو در همین مسیر! از کویر سوت و کور، تا مرا صدا زدی دیدمت ولی چه دور! دیدمت ولی چه دیر! این تویی در آن طرف ، پشت میله ها رها این منم در این طرف، پشت میله ها اسیر دست خسته ی مرا، مثل کودکی بگیر با خودت ببر، خسته ام از این کویر! قیصر امین پور آینه های ناگهان |
|
[ طراح قالب : پیچک ] [ Weblog Themes By : Pichak.net ] |